خلاصه داستان:سارینا دختریه مثل همه ما...منتهی یه چیزی محدودش کرده...چیزی که خیلی به چشم میاد و همه اونو پست میشمرن...اون مجبور واسه امرار معاش خدمگی کنه...توی خونه ای که پدرش سالها باغبونش بوده...مشکلاتش از جایی شروع میشه که صاحبخونه تصمیم میگیره به همراه دختراش به خونشون برگرده...دخترایی که لحظه ای دست از تمسخر سارینا بر نمیدارن...تا اینکه دیگه تحملش تمام و تصمیم میگیره که ادبشون کنه...اما اتفاقی میفته که خارج از دست ساریناست و اون اینه که...
:: برچسبها:
رمان ,
:: بازدید از این مطلب : 57
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0