حوزه ی سیاسی از حوزه ی روابط اجتماعی و شخصی چندان انفکاک یافته نیست و الگوی روابط سیاسی به طور وسیعی توسط الگوی روابط اجتماعی و شخصی تعیین می شود. که نتیجه گریزناپذیرش آن است که مبارزه ی سیاسی حول مسائل پرستیژ، نفوذ، و حتی شخصیت ها، نه در وهله ی نخست حول پرسش ها درباره ی جریان های بدیل سیاستگذاری، می چرخد. چارچوب بنیادین سیاست در این جوامع، چارچوبی جماعتی است و رفتار سیاسی به شدت تابع ملاحضات مربوط به تعیین هویت های جماعتی است و گروه بندی های بزرگ جماعتی هم در راستای خطوط قومی یا مذهبی است. در چنین شرایطی، به جای رقابت آزادانه ی آرا ایده های سیاسی برای جلب حمایت به خاطر شایستگی خودشان، بحث های سیاسی به صورت بحث های بینا جماعتی یا تلاش یک گروه در توجیه موضعش نسبت به دیگری، در می آید، و آزادی تغییر و اصلاح وفاداری های سیاسی به شدت محدود می شود.