دکامرون مشهورترین اثر جووانی بوکاچیو نویسندهٔ قرن ۱۴ میلادی ایتالیایی است که از ۱۰۰ داستان تشکیل میشود. بوکاچیو این کتاب را به سبک هزار و یک شب نگاشته و مواد خام این قصهها را از افسانههای یونانی، رومی و کشورهای مشرق زمین و گاه از زندگی روزمره مردم گرفتهاست. او این کتاب را بلافاصله پس از شیوع طاعون سال ۱۳۴۸ در فلورانس نوشت. چارچوب اصلی دکامرون را هفت زن و سه مرد تشکیل میدهند، که برای گریز از بلای طاعون، فلورانس را ترک کرده به خانههای ییلاقی اطراف شهر پناه میبرند و در آن جا برای این که ذهن خود را از این واقعه منحرف کنند به قصهگوئی برای یکدیگر میپردازند و چون خلق و خوی داستانگویان متفاوت است داستانها دارای گیرائی و تنوع بسیار است و از مجموع آنها اوصاف شاعرانه، عبرتآموز و غمانگیز اما لطیف و شاعرانه فراوان بچشم میخورد. چون نویسنده واقف به روح بشری و اشخاص داستان بوده، همه قهرمانهای آن زنده و پر از شور زندگی هستند حتی جانوران داستانهای دکامرون. این کتاب بعدها در ادبیات برخی کشورها از جمله انگلستان مورد اقتباس و تقلید قرار گرفت. بسیاری از نویسندگان از جمله شکسپیر از قصههای آن در نوشتن نمایشنامههای خود استفاده کردهاند.
برگردان فارسی رمان «دکامرون» ، نخستین بار در دوره ناصرالدینشاه به صورت چاپ سنگی قطع بزرگ انجام شد.ترجمه دوم توسط حبیب شنوقی و به صورت 2 جلد در یک مجلد در سال 1338 منتشر شد که ناشرش نامعلوم است و سرانجام ترجمه سوم که ترجمه دقیق و کاملی است توسط زندهیاد محمد قاضی در سال 1379 توسط انتشارات مازیار منتشر شد. نام کتاب (یعنی دکامرون – م) الحاقی ازدو کلمه یونانی ده و روز میباشد. بوگاچیو در کارهای بعدی خود نیز از ریشه یابیهای لغتی مشابهی استفاده کرد. عنوان فرعی کتاب "پرنسیپ گالیه تو" میباشد که از مطالب سر آغاز آن نشآت میگیرد که در آن بوگاچیو کتاب خود را به زنان عصر خود تقدیم میکند که نمیتوانستند همچون مردان علائق خود را منعطف به شکار، ماهیگیری، اسب سواری، و شکار با شاهین کنند و مجبور بودند که علایق عاشقانه خود را مخفی کرده و در اتاقهای خود غیر فعال و مخفی باقی بمانند. بنابراین عنوان فرعی کتاب "پرنسیپ گالیه تو" میباشد، یعنی پروردگار جزایر دور دست، معلق بین یک شوالیه و یک ملکه، یعنی اشاره ای به کنایه گالیه تو در کمدی الهی – بند پنجم جهنم، که بخاطر برانگیختن شهوت در داستان پاولو و فرانسسکا مورد سرزنش قرار گرفت. ساختار دکامرون به قالب یک روایت یا داستان به سال 1351 (و یا به روایتی به سال 1353) به پایان رسیده است. کتاب با شرحی از وبا (مرگ سیاه) آغاز شده و به معرفی هفت زن و سه مرد جوان میرسد که از فلورانس وبا زده به دهاتی در حواشی فیسل برای دو هفته فرار میکنند. برای گذشت زمان، هر شب، همۀ اعضا هر یک داستانی را تعریف میکند. اگر چه چهارده روز میگذرد، دو روز در هرهفته برای کارهای دیگر اختصاص مییابند: یک روز برای وظایف و یک روز مقدس که هیچ کس در آنروز هیچ کاری نمیکند. بدین سان در پایان ده روز، صد داستان تعریف میشود. هرکدام از شخصیتها به نوبه به عنوان شاه و یا ملکه برای یکی از آن ده روز انتخاب میشود. وظیفه (شاه و یا ملکه – م) شامل انتخاب موضوع داستان برای آن روز میباشد، و موضوعات همۀ روزها به استثنای دو روز معین میگردند: قدرت دارایی، قدرت خواست آدمی، داستانها ی عاشقانه که غم انگیز به پایان میرسند، داستانهای عاشقانه که پایانی خوش دارند، پاسخهای هوشمندانه ای که جان یک سخنگو را حفظ میکنند، حقه هایی که زنان به مردان میزنند، حقه هایی که مردم بطور عام به هم میزنند، و داستانهایی از عفت. فقط "دایو نیو" که هر روز داستان دهم را میگوید، به خاطر ذکاوتی که دارد حق آنرا دارد که هر داستانی را که میخواهد تعریف کند. نویسنده های زیادی فکر میکنند که "دایو نیو" نقطه نظرات خود بوگاچیو را بیان میکند. هر روز به همچنین شامل یک مقدمه و نتیجه مختصر میباشد تا قالب داستانها به غیر از طریق داستان گویی و از راه توضیح فعالیتهای روزانه ادامه یابد. این فاصلۀ میان پرده ای مکرراً شامل استنساخ آوازهای محلی (فولکور) ایتالیایی میباشد. رابطۀ بین داستانهای یک روز و یا روزهای متعدد آنطوری که بوگاچیو تنوعات و واژگونه های حوادث قبلی را بهم میتند، یک کلیت را تشکیل میدهند و نه فقط مجموعه ای از داستانهای مختلف را. موضوعات پایه ای داستانها عبارتند از ریشخند گرفتن شهوت و طمع کشیشها، تنش بین طبقۀ ثروتمند جدید تجار و خانواده های اشرافی، و خطرات و ماجراجویی های بازرگانان در سفر.