اثبات عسر و حرج زوجه با استناد به عرف
جلسه
هیأت عمومی دیوان عالی کشور در خصوص رسیدگی به پرونده اصراری حقوقی ردیف
84/21 به ریاست آیت الله مفید، رئیس دیوان عالی کشور و با حضور قضات شعب
حقوقی دیوان عالی کشور صبح روز سه شنبه گذشته برگزار شد که در این جلسه به 2
پرونده اصراری حقوقی رسیدگی گردید.
در
این پرونده اصراری، فرجام خواه ( زوجه) دادخواستی به خواسته صدور گواهی
عدم امکان سازش به دلیل عسر و حرج با استناد به ماده 1130 قانون مدنی به
دادگاه بدوی ارائه می نماید که تقاضای وی پس از طی مراحل مختلف رسیدگی در
هیات عمومی اصراری مطرح گردید.
قضات هیات عمومی دیوان در رای خود نظر شعبه دیوان مبنی بر احراز عسر و حرج
زوجه را با استناد به عرف و شرایط زوجه و نه الزاما وجود مدرک و استناد
دال بر آزار و اذیت جسمی و روحی پذیرفتند.
به
طوری که در این پرونده به صرف غیر قابل تحمل بودن زندگی مشترک برای زوجه،
به دلیل عدم علاقه به زوج و نیز اطلاع اجمالی محکمه از سوء معاشرت زوج،
اختلاف سن و عدم دوام زندگی مشترک میان این دو، عسر و حرج به اثبات رسیده و
رای به آن داده شده است.
به گزارش خبرنگار « ماوی »، خلاصه ای از گزارش و سیر پرونده تا ارجاع به هیات عمومی اصراری چنین بوده است:
در
تاریخ 6 فروردین 1380 خانم س- الف با وکالت خانم فریده- ف به طرفیت آقای
کمال- ق به طرح دعوی مبنی بر تقاضای صدور گواهی عدم امکان سازش پرداخته که
پرونده به شعبه پانزدهم دادگاه عمومی ارومیه ارجاع شده است. وکیل خواهان
بیان کرده است که « موکله در تاریخ 21 فروردین 1375 با خوانده ازدواج نمود
که از بدو شروع زندگی اختلاف وی به خوانده شروع شده و تا به حال ادامه
دارد. دلیل اختلاف هم رفتار ناهنجار خوانده، اهانت، ضرب و شتم و جرح نسبت
به موکله است که پرونده کلاسه 1611 مورخ 1375 شعبه سوم دادگاه عمومی مهاباد
موید آن است که با وجود گذشت موکله و مراجعت به خانه شوهر، رفتار گذشته
ادامه یافته است تا حدی که امکان ادامه زندگی مشترک برای موکله غیر مقدور
گردیده و دادنامه های متعدد پیوستی حاکی از عدم تفاهم زوجین و عمق اختلافات
فی مابین است و این امر بر خلاف فلسفه زندگی و سنت رسول خدا می باشد. در
نهایت نظر به این که عسر و حرج موکله در ادامه زندگی محرز است، به استناد
ماده 1130 قانون مدنی با بذل مهریه و نفقه توسط موکله، تقاضای صدور حکم
طلاق خلعی مورد استدعاست.»
وکیل
خوانده در جلسه دادگاه که بار اول به دلیل عدم حضورش تشکیل نشد طی لایحه
ای بیان نمود: همانطور که در دادخواست، قید شد از ابتدای سال 1375 وصلت
انجام شد، پس از گذشت مدت زمانی متاسفانه زوجه بدون وجود اذن منزل را ترک
نمود. خانواده زوجه با طرح توطئه ای در جهت اجبار موکل بر طلاق، وی را
شدیدا مورد ضرب و شتم قرار دادند و متعاقب آن، اقدام به استرداد جهیزیه
نمودند و با تمهبداتی، موجبات صدور حکم طلاق به شماره 1089 مورخ 1377 صادر
شده از شعبه 4 دادگاه عمومی مهاباد را فراهم نمودند که به موجب دادنامه
شماره 78/61/5ت صادر شده از شعبه 5 دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان غربی،
نقض و حکم به رد ادعای زوجه صادر گردید.همچنین طبق دادنامه شماره 928/76
مورخ 18 شهریور 1376 صادر شده از شعبه 4 دادگاه عمومی مهاباد حکم تمکین
زوجه از زوج صادر گردیده است. با توجه به مراتب مذکور، دیگر موجبی برای
تقاضای طلاق طبق موازین شرعی و قانونی با عدم رضایت زوج و وجود ندارد،
تقاضای رد ادعای خواهان را دارم. وکیل خواهان ضمن رد ادعای ضرب و شتم زوج
توسط خانواده زوجه، دادنامه های پیوست و اظهارات شهود در استشهادیه را
دلیل بر عسر و حرج زوجه دانست.
دادگاه
در این خصوص قرار ارجاع امر به داوری صادر کرد و طرفین را مکلف به معرفی
داور واجد شرایط نمود. داور زوجه طی نامه ای اعلام نمود که زوجه اظهار می
دارد چون توافق اخلاقی با زوج ندارد، عشق و علاقه ای به وی ندارد؛ بلکه
متنفر است، مهر و محبت که اساس زندگی زناشویی است بین آنها موجود نیست،
تنها راه خلاصی، صدور حکم طلاق است و بر حسب اظهارات زوجه، در این مدت 5
سال، جلساتی تشکیل شده که حاصلی نداشته است.
داور
زوج هم تاکید کرد: نتوانسته ام مصالحه ای بین زوج و زوجه فراهم نمایم، علی
رغم این موضوع دادگاه به شرح دادنامه شماره 323 مورخ 14 فروردین 1381 دعوی
زوجه را با استدلال به این که ادعای زوجه مبنی بر فقدان تفاهم اخلاقی یا
سوء رفتار زوج متکی به دلیل نبوده است و صرف چنین ادعایی، موجب حق طلاق
برای مشارالیها نمی شود و برای تخلف از شرایط ضمن عقد هم دلیلی از ناحیه
زوجه اقامه نشده است، غیر موجه تشخیص و حکم به رد آن صادر می نماید. حکم
فوق مورد تجدید نظر خواهی وکیل زوجه قرار گرفت. با این استدلال که این که
دادگاه بیان نموده ادعای زوجه مستند به دلیل نبوده، صحیح نیست؛ زیرا
استشهادیه ای که 10 نفر امضا نموده اند دلیل و گواهی بر اذیت و آزار زوج
نسبت به زوجه است و احکام متعدد دال بر وجود اختلاف و عدم تفاهم اخلاقی است
و هیچ زنی با وجود امکان زندگی مشترک 5 ساله، خانه خود را ترک نمی کند.
وکیل
زوجه حتی به نظر فقهی مرحوم حضرت آیت الله میرزای قمی هم استناد و اشعار
می دارد: میرزای قمی در جامع الشتات ص 508 چنین آورده است: « هرگاه برای
حاکم علم حاصل شود به این که زوج سلوک به معروف نمی کند و وفای به حقوق
زوجه نمی کند او را اجبار می کند بر طلاق و اجبار منافی با صحت طلاق نیست.
وکیل
زوج هم در پاسخ بیان داشته است: « 1- استشهادیه مربوط به سالهای قبل است
که پس از آن در شعبه 4 دادگاه عمومی مهاباد رای به طلاق صادر شد و دادگاه
تجدیدنظر استان آذربایجان غربی آن رای را نقض نموده است. 2- حکم تمکین علیه
تجدیدنظر خواه صادر شده است و نتواسته دلیلی بر عسر و حرج اقامه نماید. 3-
دادنامه استرداد جهیزیه دلیل بر عسر و حرج نیست و دادنامه شماره 1086 مورخ
1377 صادره از شعبه 4 مهاباد درباره طلاق زوجه در شعبه 5 تجدید نظر نقض
گردیده است، دلیل بر موجبات طلاق نمی شود. از دادگاه تجدیدنظر تقاضای ابرام
رای بدوی را دارم». سپس پرونده به شعبه 5 تجدیدنظر استان آذربایجان غربی
ارجاع شدو آن دادگاه در وقت فوق العاده طی دادنامه شماره 767 مورخ 22 خرداد
1381 رای دادگاه بدوی را با این استدلال که تجدیدنظر خواه دلیلی که موجب
نقض حکم شود اقامه ننموده، مورد تایید قرار داده است که از این رای توسط
زوجه فرجام خواهی گردیده و پرونده به شعبه 22 دیوان عالی کشور ارجاع شده
است و استدلال فرجام خواه همان است که در مرحله تجدیدنظر خواهی بیان کرده
است و پاسخ آن هم توسط زوج این است که زوجه هیچ دلیل قانونی برای متارکه
ندارد و دادگاه های بدوی نظر و خواسته خواهان را رد نموده اند.
:: برچسبها:
پایان نامه ,
اثبات ,
عسر ,
و حرج ,
زوجه ,
با ,
استناد ,
به ,
عرف ,
:: بازدید از این مطلب : 113
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0