درك و خلاقيت تصويري يا فقدان آن،
در كيفيت هنرهاي تجسمي و آثار تصويري و حجمي، عامل فوق العاده مؤثري است كه هنرمند
مي تواند براي خلق اثر خويش آن ار به كار گيرد و بي ترديد در صورت پختگي هنرمند
ابزارها و نشانه هاي بكارگيري آن براي او مشخص تر و شناخته شده تر شده و شمارشان
فزوني مي يابد. اما هنرمند هر قدر هم كه ماهر باشد به وجود آوردن يك نقاشي كه
دقيقاً مشابه صحنه واقعي باشد غير ممكن است. به يك دليل ساده: دنياي ما هيچ وقت ساكن
نيست. در هر لحظه، گذشت زمان احساس مي شود. اما بعضي از كارهاي هنري بيشتر از آثار
ديگر با زمان و حركت سرو كار دارند و به بيان ديگر، نشان دادن گذر زمان و حركت از
اهداف مهم آن آثار و هنرمندان آنهاست. مصريان قديم بدون شك در مباحثات هنري در پي
كشف معماي زمان و حركت بوده اند. در فرهنگ مصر و در خيلي ديگر از فرهنگ ها هميشه
اين تصور وجود داشت كه هنر تصويري فاقد عناصر زمان و حركت است. دنياي خود ما به
طور قابل ملاحظه اي پويا و ديناميك است. بيشتر ما به ويژه در كشورهاي صنعتي،
ذهنمان درگير زمان است و حركت يك عامل و فاكتور در زندگي روز مره ما به شمار مي
رود. هر دو عامل زمان و حركت بايد به عنوان عناصر مهم هنري تلقي شوند، اگر معتقد
هستيم كه آثار هنري در روند زندگي معاصر ما نقش كارسازي دارند.